۱۰ مرداد ۱۳۸۹
شـــستم اشکــامو@۲۲:۵۰

پک اولو میزنم،
این موقع ها احساس آزادی حرف اول رو میزنه.
پک دوم،
موهای پام اونقدر بلند شده که اگرم بخوام، نمیتونم بذارم کسی بهم تجاوز کنه.
پک سوم
خیره ام
پک چهارم
خیره ام
پک پنجم،
یادمه تولدم بود
یکی پیانو میزد
یکی میخوند
یکی کلافه هی نگام میکرد و سیگار میکشید، هی راه میرفت طول و عرض اتاقــو. با رفتارم گفته بودم بره بمیره.
منم که بیخــیال،
کوسن بغل کرده بودم و به غم هام فکر میکردم.
پک ششم
فکر میکنم،
اگه من بخوام مستقل زندگی کنم،
یعنی باید پول آب و برق و فلان و فلان رو خودم بدم؟
نور مایند بابا.
پک هفتم
با ناخنام بازی میکنم
پک هشتم
یک روز مرا مثل سیگاری بر افروخت
میان انگشتانش
و
نشاند بر لبانش
و
من تا به خود بیایم،
دیدم که زیر پا له شده ام
سرد
خاموش
متعفن
پک نهم
کاش این خدا زودتر از مرخصی برگرده.
کنترل رو داده دست یه چیز خل که هر غلطی میخواد میکنه.
روی کتاب صدسال تنهایی مارکز، شمع آب شده ریخت.
گذاشه بودمش روی باندای ضبط کنار تختم که مثلا چون ارتفاع داره، شمع خیلی پایین نباشه.
چه میدونستم
واقعنا!
پک دهم
ببین دختر،
اصلا روشن کردن سیگار با ای فندک زرد فکســنی خودم خیلی کیفـش بیشــــتره
حالا هی اون zippo رو به رخ من بکش
پک یازدهم
بگذریم.
خوبی؟
هــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه
مثلا دود این پک آخری رو فرسـتادم توی صورت تو.
*
برم ماتـیک بزنم.
 همش حروم این ته سیگارا شد.


about
who i think i am.

"Somewhere in between all the mind games, lies and seduction, I fell for you. Somewhere in between all the broken promises, manipulation and heartaches, I got over you. But I guess I fibbed a few times too; remember all those times I SWORE I needed you? Well, consider them lies because babe, here I am without you and I survived!"